فهرست مطالب

پژوهش های انسان شناسی ایران - سال چهارم شماره 1 (پیاپی 7، بهار و تابستان 1393)

نشریه پژوهش های انسان شناسی ایران
سال چهارم شماره 1 (پیاپی 7، بهار و تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/07/23
  • تعداد عناوین: 7
|
  • امیلیا نرسیسیانس، مریم کمار صفحات 7-25
    مقاله با بررسی عکاسی مستند اجتماعی و انسان شناسی تصویری و معرفی فعالان این دو حوزه به پژوهش بر روی دلایل ایجاد پنجره های غیرمتعارف در محله کیانشهر واقع در منطقه 15 تهران می پردازد. پنجره های مورد بحث، پنجره های آشپزخانه هایی هستند که محققین را با اطلاع رسانان زن و فضای جنسیتی روبه رو می کنند. با تلفیق روش های مردم نگاری مانند مصاحبه نیمه ساختاری و مشاهده مشارکتی با هنر عکاسی از طریق گرفتن تصویرهایی از محله مورد نظر به واسطه مواجه مستقیم دوربین عکاسی با موضوعات پیش رو می توان به این نتیجه رسید که این موضوع جنبه ای میان رشته ای دارد و با رویکرد اتیک (از منظر نظاره گر بیرونی) و رویکرد امیک (از منظر نظاره گر درونی) قابل شناخت است. گونه بندی شیوه های زندگی بر مبنای تقسیم بندی دوگانه فرهنگی شهر و روستا در این محله بر اساس آموزه های هربرت گانس است. جهت مطالعه فضای آشپزخانه و جنسیت از آراء راجر ساپسفورد، ماریون روبرتز و آموس راپاپورت استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که کمبود و محدودیت فضای زندگی منجر به سرپیچی از مقررات ملی ساختمان و ایجاد فضاهایی در حدفاصل پنجره خانه و محیط عمومی شده است.
    کلیدواژگان: انسان شناسی تصویری، بررسی میان رشته ای، پنجره آشپزخانه، زن، عکاسی، کیانشهر
  • محمد صادق فربد، بیان علایی حسینی صفحات 27-46
    جوامع مختلف انسانی بسته به شرایط مکانی زمانی و مقتضیات اجتماعی و جنسیتی، روش ها و تجربه هایی متفاوت در دین ورزی داشته اند؛ روش هایی که کارکردشان، تامین بخشی از نیازهای فرهنگی اجتماعی این جوامع است. داده های حاصل از این پژوهش انسان شناختی بر روی زنان پیرو دو طریقت قادریه و نقشبندیه ساکن شهر سقز از توابع استان کردستان نشان می دهد که آنان توانسته اند به مدد یک”مسلک دینی“، هم نیازهای روانی مرتبط با مفاهیم ماوراءلطبیعه شان را تامین کنند و هم آزادی های اجتماعی بالنسبه بیشتری در مقایسه با دیگر زنان در همان جامعه برای خود ایجاد کنند. آنان هم چنین با ایجاد برخی تغییرات در شیوه اجرای مناسک، قواعد و مراسم صوفیانه، سبکی زنانه از این شیوه های دین ورزی ایجاد کرده اند. محقق بیش از 18 ماه، به تناوب در مراسم و مناسک این گروه از زنان حضور داشته و از فنون پژوهش انسان شناسی شامل مشاهده، مشاهده مشارکتی و مصاحبه عمقی برای جمع آوری داده های مورد نظر استفاده کرده است.
    کلیدواژگان: تصوف، دین ورزی، زنان، سقز، طریقت قادریه، طریقت نقشبندیه، کارکرد
  • شایسته مدنی لواسانی، منصور وثوقی صفحات 47-67
    پول به عنوان یک ابزار، تمامی ابعاد زندگی را در برگرفته و بیشتر حوزه های دانش را تحت تاثیر خود قرار داده است. حوزه نفوذ پول به گونه ای گسترده شده است که از کارکرد ابزاری فراتر رفته و به یک پدیده فعال و مقتدر تبدیل شده است. این پژوهش به بررسی معنای اجتماعی و نقش پول در میان زنان جامعه با هدف شناخت نقش جنسیتی پول می پردازد. روش تحقیق پدیدارشناسی جامعه شناختی است. برای نمونه گیری از 40 زن متاهل ساکن شهر کرج، بین سنین 20 تا 70 مصاحبه های عمیق گرفته شده است. یافته های تحقیق 280 گزاره مرتبط با پول را نشان می دهد که به 52 معنا تقلیل یافتند و در ده حوزه طبقه بندی شدند. این ده حوزه عبارت اند از خوشبختی، عرف، اخلاق، زمان، بدن، دولت، بازار، دانش، روان، دین و خانه. مفاهیم به دستآمده از معنای اجتماعی پول را این گونه می توان برشمرد پول از دیدگاه فردی به مثابه جریان زندگی است که امیددهنده و آرامش بخش است و هرگونه نگرانی را از بین می برد و اعتمادبه نفس می دهد. پول از دیدگاه خانواده یکی از عناصر اصلی زندگی است که از طریق کار، پس انداز، ارث، وام و توانایی زنانه با داشتن عقل معاش تامین می شود. پول از دیدگاه فرهنگ ارگانی است که بیشترین فعالیت های مرتبط با چهار حوزه عرف، دین، بدن و اخلاق را سامان می دهد. پول از دیدگاه حوزه عمومی ابزار قدرتمندی است که یا از سوی دولت به کار گرفته می شود و یا نقش کلیدی در بازار دارد.
    کلیدواژگان: پدیدارشناسی، پس انداز پنهان، زنان، عقل معاش، معنای اجتماعی پول
  • مریم صبری صفحات 69-88
    ادبیات شفاهی ملت ها دارای تاریخ بسیار قدیمی و وارث آفرینشی خردمندانه است که در زمان های بسیار دور همراه با کار و فعالیت های انسان ها شروع شده و به تدریج تکوین پیدا کرده است. موسیقی یکی از ارکان مهم فولکلور به شمار می رود. مطالعه موسیقی جوامع (قومیت ها) به عنوان، مطالعه موسیقی در زمینه اجتماعی و فرهنگی تعریف شده است، در این معنا این دانش ترکیبی از انسان شناسی و موسیقی شناسی است. در آذربایجان هنر موسیقی مردمی به موسیقی عاشیقی معروف است که جایگاه والایی در ادبیات شفاهی و فرهنگ این منطقه دارد و سرشار از معنویت است. عاشیق ها به معنایی کامل ترین هنرمندان آذربایجان هستند که توان خلق، تولید و اجرای هنرشان را توامان دارند. این مقاله در تلاش است نشان دهد که شکل گیری و زایش هنر عاشیقی در منطقه آذربایجان با باورهای مردم، همساز و هماهنگ شده است و با سایر ساخت های اجتماعی جامعه همراهی می کند. پژوهشگر برای دست یابی به این هدف از روش های کتابخانه ای و تحلیل محتوای کیفی استفاده کرده است.
    کلیدواژگان: اشعار عاشیقی، عاشیق، قوپوز (ساز)، موسیقی شناسی قومی، انسان شناسی موسیقی
  • علیرضا خدامی صفحات 89-107
    باور به وجود عناصر اربعه (آتش، آب، هوا یا باد و خاک) و اخلاط و مزاج ها (صفراوی، بلغمی، دموی و سوداوی) و طبایع متناظر با آنها (گرمی، سردی، تری یا رطوبت و خشکی) همچنان از ارکان اصلی طب عامه یا مردمی در ایران محسوب می شود. پیشرفت های چشمگیر علم پزشکی، مانع از تداوم اندیشه و رفتارهای منطبق با نظام طبایع چهارگانه نشده است. پژوهش حاضر تلاش می کند رویکردی انسان شناختی به نظام طبایع چهارگانه در طب عامه ایران داشته باشد. پرسش محوری پژوهش این است که ویژگی ها و نسبت های مفروض بین عناصر به ظاهر دور از هم اعم از اندام های انسانی، گیاهان، حیوانات و فصول سال عمدتا در قالب باورها و رفتارهای مربوط به خوراکی ها نمود می یابد، چگونه قابل تبیین است؟ به کمک داده های برگرفته از منابع و با اختیار کردن دیدگاه نظری که دورکیم، موس و لوی-استروس و نیز انسان شناسی پزشکی به روی ما گشوده اند، نشان داده ایم که نظام طبقه بندی طبایع گویای فعالیت ذهن انسانی برای درک جایگاه خود و سایر موجودات عالم و خوانشی فرهنگی از طبیعت و جهان هستی است. از سوی دیگر، دغدغه نگهداشت تعادل بین مزاج ها را به بعد باورشناختی آن مربوط دانسته ایم.
    کلیدواژگان: انسان شناسی پزشکی، ایران، طبایع چهارگانه، طب عامه، نظام طبقه بندی
  • محمد رحیم فروزه، غلامعلی حشمتی، حسین بارانی صفحات 109-129
    گیاه مردم نگاری مطالعه مواجه انسان و گیاه و یک طبقه بندی درون رشته ای در مردم نگاری است که از ویژگی های یک پژوهش آغازگر و بسترساز برخوردار است. این مطالعه با توجه به غنای گونه های گیاهی و دانش بومی گیاهان مرتع دیلگان در استان کهگیلویه و بویراحمد را در فصل های رویش (بهار و تابستان) سال 1392 مورد بررسی قرار داده است. دامنه ای از روش های جمع آوری اطلاعات از شیوه های ساختارمند کمی همچون پرسش نامه های طراحی شده تا روش های کاملا بدون ساختار کیفی همچون دیدار و گفتگوی آزاد استفاده شده است. پرسش ها با محوریت گیاهان خوراکی و دارویی به صورت مصاحبه در محل زندگی عشایر و مشاهده مشارکتی در رویشگاه گیاهان صورت پذیرفته است. در این تحقیق حدود 60 گونه گیاهی شناسایی شد که دانش بومی مرتبط با 20 گونه از آنها در این مقاله تحلیل می شود. دلیل انتخاب گونه های مذکور اتفاق نظر خبرگان محلی پیرامون نام، خواص، فنولوژی، فراوانی کاربرد و مصرف آنها در میان عشایر بوده است. گیاهان بررسی شده به 9 خانواده گیاهی تعلق داشتند که در این بین خانواده های چتریان و نعنائیان بیشترین سهم را دارا بودند. مصاحبه شوندگان از بین مصرف دارویی گیاهان بیشترین مورد را به بیماری های گوارشی، قند، چربی خون و درمان عفونت نسبت می دادند. نتایج بررسی گویای آن است که دانش بومی عشایر منطقه مورد مطالعه پیرامون برخی گیاهان اطرافشان بسیار غنی است که تنها شامل خواص خوراکی و دارویی گیاهان نیست بلکه دربرگیرنده اطلاعاتی بسیار مفید از زیستگاه گیاهان به لحاظ ادافیکی، توپوگرافی و اقلیمی است.
    کلیدواژگان: دانش بومی، کهگیلویه و بویراحمد، گیاه مردم نگاری، گیاهان خوراکی، گیاهان دارویی، مرتع دیلگان
  • سمن دریاب، حامد وحدتی نسب صفحات 131-149
    در میان رفتار های زیستی زندگی انسانی که به پدیده های فرهنگی بدل شده اند، هیچ رفتاری به قدرت و تاثیرگذاری مرگ نبوده است. هدف اصلی پژوهش حاضر این است که به کمک شواهد باستان شناسی و انسان شناسی، آغاز احتمالی مرگ آگاهی و تاثیر آن در زندگی انسان پیش از تاریخ را مشخص کند. با توجه به پژوهش ها به نظر می رسد مرگ آگاهی به دو مولفه اساسی نیاز دارد: نخست، فرآیند رشد مغز به خصوص لب های پیشانی و گیجگاهی و دوم مولفه های فرهنگی؛ هرچند اهمیت و ضرورت رشد مغز بسیار پررنگ تر از مورد دوم است. از یکسو، با بررسی قالب های درونی جمجمه انسان ریخت ها به نظر می رسد انسان نئاندرتال دارای ظرفیت های مورد نیاز مغزی برای مرگ آگاه شدن بوده است و از سوی دیگر تدفین های دوره پارینه سنگی میانی که به عنوان یکی از اولین پاسخ ها و مواجهات مهم به آگاهی از مرگ در نظر گرفته می شوند به همراه وجود شواهد مراقبت از همنوع و سایر مواد فرهنگی در ارتباط با آگاهی از مرگ و گستردگی دو بخش ذکرشده مغز درصد وجود مرگ آگاهی در این انسان را افزایش می دهد.
    کلیدواژگان: انسان نئاندرتال، پارینه سنگی میانی، تطور مغز، مرگ، مرگ آگاهی، لب پیشانی، لب گیجگاهی